زندگی نامه امامزاده شاه پسرمرد

زندگی نامه امامزاده شاه پسرمرد(ع)

زندگی نامه امامزاده شاه پسرمرد

زندگی نامه امامزاده شاه پسرمرد(ع)

شفاگرفتم محمد حسین خلیفه بعلت نابینا شدن چشم راست

باسلام و صلوات خدا بر محمد و آل محمد(ص)

نقل از آقای خلیفه

من با خانواده و فامیل تاریخ95/01/12رفتیم برای تفریح،شب همه ما روشنایی از ماشین گرفته بودیم و هر خانواده هم در چادر خود مشغول خوشگذرانی بودن ،من یه لحظه متوجه شدم که چشم راستم درد گرفته ،انگار چیزی داخل چشمم رفته باشه با دست چشمم را خاروندم ....10دقیقه بعد متوجه شدم که چشم راستم اصلا چیزی را مشاهده نمیکنه،به همسرم گفتم من چشم راستم هیچ چیزی رو مشاهده نمی کنه،خانم گفت الان نصف شب هست،چیزی نگو تا کسی متوجه نشه،شاید صبح خوب شود،دراین هنگام همسفر های من صدا زدند گفتن برای چی پیش ما نمیایی مگه ما نیامده ایم بیرون خوش باشیم.....من گفتم که چشم راستم کور شده باور نکردند ،تا اومدند پیشم  چندین بار امتحان کردند ،اونوقت متوجه شدند که چشم من کور شده،فردای آن شب منو برگرداندن منزل من تا 5روز پیش هیچ دکتری نرفتم،(بخاطر اینکه پول به مقدار لازم نداشتم).

تاریخ95/01/17داداشم منو برد بوشهر پیش دکتر اکبر تختائیان متخصص و جراح چشم ،بوشهر،دکتر تختائیان به محضی که از چشم من عکس گرفت گفت باید بروی شیراز چونکه من دستگاههای پیشرفته ندارم،منو اورژانسی فرستاد شیراز درمانگاه پردیس،من درمانگاه پردیس که رسیدم برگه اورژانسی منو که دکتر مطالعه کرد زودمنو فرستاد واسه آزمایشات و عکس ازچشم،دکتر متخصص بعد انجام آمایشات گوناگون گفت آقای خلیفه ،شرمنده شرمنده،گفتم واسه چی،گفت مویرگ چشم راستت خشک شده و هیچ علاجی هم نداره ،اگر کشور آمریکا و آلمان هم بروی همین جواب رو بهت میدهند،من خیلی ناراحت شدم،شیراز رفتیم منزل فامیلهامون، یکی از فامیلهامون گفت یه دکتر متخصص و جراح چشم سراغ دارم،اون حتما کارتو انجام میدهد،رفتیم پیش دکتر سید علیرضا اصلانی متخصص و جراح چشم ،پزشک سپاه(بیمارستان مسلمین)و اعضای کمیسیون پزشکی تامین اجتماعی استان فارس،باز هم این دکتر جواب همون دکتر قبل رو به من داد،ولی من هنوز امیدم رو از دست نداده بودن چونکه دکتری که من سرغ دارم همه کار انجام میده ،ما آمدیدم بوشهر رفتیم به پابوس امامزاده شاه پسرمرد،ساعت 10شب من داشتم گریه میکردم و دعا میخوندم دستم رو به ضریح آقا بستن،خداشاهده 5دقیقه نشدکه کل بدنم شروع کرد به درد کردن،من دیگه خواب رفتم تا صبح ،قبل از بیدار شدن خواب دیدم دست باز شده خوشحال شدم،یه لحظه از خواب بیدار شدم تا هنوز دستم بسته هست،ناامید شدم خودم دستمو باز کردم رفتم بیرون صدای خانمم زدم گفتم بیا تا برویم،همسرم گفت مگه چشمت خوب نشده ،گفتم نه گفت حالا امتحان کن ،همون لحظه امتحان کردم تا خوب شده است.

آدرس:استان بوشهر شهرستان برازجان بخش بوشکان روستای امامزاده،منزل محمد حسین خلیفه

شماره همراه شفا یافته09178847177

برای سلامتی و خوشنودی آقا امام زمان(عج)صلوات

شفا گرفتن خانم ساناز حمیدی از شیراز

باسلام و صلوات خدا بر محمد و آل محمد(ص)

به گفته مریض:


دختری هستم19ساله اهل شیراز ،بدون هیچ حادثه و مشکلی پای راستم وقتی خوابیده بودم،فلج شد که نمی توانستم راه بروم پای راستم هیچ حسی نداشت،به دکتر مراجعه کردم،همه نوع آزمایش  سی تی اسکن و MRIگرفتم،تا یک ماه وضعیت و حال من اینگونه بود،دکترا گفتند اگر تا 6ماه این وضعیت ادامه پیدا کنه دیگه امیدی به بهبودی  وضعیت پای راستت نیست،من خیلی نا امید شده بودم.پدر و مادرم خیلی به امامزاده شاه پسرمرد اعتقاد داشتند و هر ساله برای زیارت به پابوس این بزرگوار می رفتند،بابام یه گوسفند نذر آقا شاه پسرمرد کرد و از شیراز راه افتادیم به نیابت از شفا گرفتن من.

در روستای امامزاده شاه پسرمرد بابام مشغول قربانی کردن گوسفند بود مادرم با چشمانی پر از اشک و دلی شکسته خیلی گریه و التماس می کرد و می گفت شفاعت دخترم را از شما می خواهم،تا دخترم رو شفا ندهی از اینجا نمی روم....مادرم دست منو به ضریح امامزاده بست و رفتن داخل صحن امامزاده،من در هنگامی که باچشمانی پر از اشک دعا می خواندم به خواب رفتم،آقا شاه پسرمرد به خوابم آمد،آقا با صورتی نورانی و صدای مهربان دست بر سرم کشید و در خواب به من گفت پاشو برو تو شفا پیدا کردی نمازت رو بخوان،و رفت وقتی از خواب بیدار شدم چشمانم را باز کردم نگاهی به پاهایم انداختم و پایم را حرکت دادم،متوجه شدم تا پایم خوب شده و حرکت  می کند،خدا رو شکر و از امامزاده تشکر کردم،صدای مادرم زدم به مادرم گفتم آقا منو شفا داده است،مادرم سجده شکر رفت .

آدرس :شیراز شهرک رضوان منزل آقای حمیدی

جهت اطلاعات بیشتر باشماره 09178063981تماس بگیر شماره پدر مریض

برای سلامتی و خوشنودی آقا امام زمان(عج)صلوات.